عوامل استرسهای پنهان – قسمت پنجم
من یک تماس تلفنی و ایمیل از یک خواننده قدیمی خبرنامهام دریافت کردم که از من تشکر کرد به خاطر آنچه نوشته بودم در مورد اینکه، چگونه سیستم عصبی من، آشفته و تحت فشار قرار گرفت و من را با درد جسمانی کامل در یک بیتحرکی چند روزه، رهنمود ساخت.
پائولت نوشت:
“شما آنچه را که من چندین سال است با آن سر و کار دارم به زبان آوردید و در قالب کلمات، بیان کردید! روزهای شنبه از طریق زوم در یک آموزش [ گروهی خاص ] شرکت کردهایم، که از ساعت ۱۰:۳۰ صبح آغاز میشود و تا حداقل ۲:۳۰ بعدازظهر، بدون وقفه ادامه دارد. بدون وقفه، تمام عمر معلم صرف مطالعه [ این موضوع ] میشود – منظورم، هر روز، ۱۴ ساعت در روز است. او همیشه میگوید چیزهای بیشتری وجود دارد که میخواهد به اشتراک بگذارد، اما وقت ندارد.
به جایی رسیدهام که بعد از یک ساعت آماده جیغ کشیدن هستم. همه حرفهایش درهم و پشت سر هم ادا می شود. بعد از آن لحظه واقعا چیز زیادی نمیشنوم. شوهرم اما مشکل مشابهی ندارد”. [نکته: به تفاوت بین پائولت و شوهرش توجه کنید. پائولت بسیار حساس است؛ شوهرش اینطور نیست].
“تقریبا همان هفتهای که ایمیل شما را دریافت کردم، گفتم کافی است. به گروه گفتم که [من و شوهرم] نیاز به استراحت داریم. از زمانی که ما گروه را ترک کردهایم، من خوشحالتر و آرامتر هستم. دیروز همسایهام اظهار داشت که متوجه تغییری در من شده است”.
“مطالعه [این موضوع خاص] زمانی که اخبار بد زیادی در اطراف ما وجود دارد، جانکاه تر از آن چیزی بود که بتوانم آن را تحمل کنم. من در چند سال گذشته چیزهای زیادی یاد گرفتم، اما فکر میکنم سلامتی من در نتیجه حضور در این گروه آسیب دیده است.
ممنون از اینکه احساس من را در قالب کلمات بیان کردید”.
حرفهای پائولت به من یادآوری کرد که ما اغلب عوامل استرسزای پنهان را که انرژی ما را میمکند و سیستم عصبی ما را به سمت محدودیتها سوق میدهند، نمیشناسیم، زیرا این عوامل استرسزا، بخشی از زندگی روزمره هستند.
اگر سیستم عصبی بسیار حساسی دارید، ممکن است زودتر از سایر افراد نه چندان حساس، به محدودیتهای خود برسید. به این دلیل که سیستم عصبی HS(بسیار حساس) به سختی برنامهریزی شده است تا:
الف) اطلاعات بسیار بیشتری بگیرد.
ب) همه آنها را عمیقا پردازش کند.
ج) به همه آنها واکنش احساسی نشان دهد. همه اینها به ویژگی “تحریک پذیری بیش از حد” سیستم عصبی HS کمک میکند.
پاسخ پائولت با پاسخ شوهرش بسیار متفاوت بود. اغلب، افراد بسیار حساس (HSP ها) از خود میپرسند که آنها چه مشکلی دارند که نمیتوانند آنچه را که دیگران به نظر میرسد به راحتی انجام میدهند، “کنترل کنند”. (پائولت به من گفت که به نظر نمیرسد همسرش تحت تاثیر قرار گرفته باشد، اما او ( همسرش ) با دقت، مشتاقانه و بهطور جدی، به کاری که پائولت انجام میدهد گوش نمیدهد. ببینید منظور من از “پردازش عمیق” چیست)؟
با این حال، من استدلال میکنم که دنیای امروز برای سیستم عصبی هر کسی سمی است. ما هرجا و به هر طرف که میرویم با پیام ها و تبلیغات مداوم بمباران میشویم. حتی اگر سعی کنید چشم خود را ببندید تا آن را نادیده بگیرید (من هرگز به تبلیغات نگاه نمیکنم)، و قرار گرفتن خود را در معرض مواردی مانند اخبار و رسانههای اجتماعی محدود کنید، حواسپرتیهای بیپایانی دائما در دسترس هستند. تحقیقات هوش مصنوعی من، به من میگوید که ” یک آمریکایی، بهطور متوسط، روزانه در معرض حدود ۴ هزار تا ۱۰ هزار پیام، از جمله تبلیغات، اخبار، رسانههای اجتماعی و سایر اشکال ارتباطی هستند. این عدد در سالهای اخیر به دلیل ظهور رسانههای دیجیتال، بهطور پیوسته در حال افزایش بوده است”.
بیش از حد بودن اطلاعات، واقعی است. برای کسی مثل من که عاشق یادگیری است، گفتن “کافیه” چالش بزرگی است! در تلاشم برای سادگی و تسلط بر استرس، باید هر روز در محیطی که دسترسی به دانش به معنای واقعی کلمه نامحدود است، به وسوسههای دانستن بیشتر، نه بگویم.
به این فکر کنید که: مغز و سیستم عصبی شما در یک روز مجبور به پردازش اطلاعات بیشتری نسبت به آنچه که اجداد ما در طول زندگی، پردازش کردهاند شده است! با این حال خود سیستم عصبی ما نسبت به روزهای اولیه بشر، تغییر چندانی نکرده است.